« روایت خطّی یک پیاده راه »

ساخت وبلاگ
اینجا یه گروه هست از اعضای یه مجموعه دانشگاهی که فارغ از گرایشات فکری، توی سالهای دانشجویی با هم همکاری داشتیم؛اما این دیالوگ «به نام خدا» رو که من گفتم، انگاری شیپور جنگ رو زدن ... و هفتاد دقیقه، چند نفر در مورد این موضوع بحث و جدل میکردن ...تا اینکه موضوع رسید به آخرش که ایشون بازم همون حرف اول رو نتیجه گیری کرد و من مجبور شدم دیالوگ «صدق الله العلی العظیم» رو بگم:+ یکی از بچه ها ازم پرسید: تو گوشیت قدیمی نیست؛ گفتم: نه، از این جدید ارزوناست :))++ عاغا باور کنید قسمت اپلیکیشن سایتای دانشگاهی بدون فیلترشکن باز نمیشه؛ من برای پروفایل ساختن مجبور شدم واسه اولین بار تو زندگیم متوسل به VPN غیر رایگان و خریدنی شدم+++ احیانا شما تبهکار نیستید؟ اگه هستید بیاید آشنا بشیم ؛))++++ عجب تجربه ای! شب خواب خ.و.د.ک.ش.ی ببینی، روز به بدبختیات بخندی! + نوشته شده در  چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ &nbsp توسط عابر پیاده  |  « روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 131 تاريخ : جمعه 9 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:37

اینجا یه دفترچه خاطرات و افکارِ درست/غلط عمومیه؛

پ.ن. من هم آدم قوی ای بودم، هم آدم قوی ای هستم؛ اگر اینجا زیاد نق میزنم، معنیش ضعیف بودنم نیست، فقط یعنی ممکنه شما ندونید، اما آدمای قوی هم یه جایی رو برای گاهی شاکی و گاهی ناامید و گاهی عصبانی حرف زدن نیاز دارن

« روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 162 تاريخ : جمعه 9 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:37

فصل نوزدهم روایت خطی، یه فصل سرد و مزمن بود. نمی‌خوام ادامه پیدا کنه. امیدوارم فصل جدید که شروع میشه، همون عابرپیاده قدیمی برگرده ... پس خداحافظ تا اون موقع ...

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ &nbsp توسط عابر پیاده  | 

« روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 145 تاريخ : جمعه 9 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:37